پيدايش و تطور كتابهاى فقه القرآن

پدیدآورعلی‌اکبر کلانتری

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 985 بازدید
پيدايش و تطور كتابهاى فقه القرآن

على اكبر كلانترى

بخش درخورى از آيات قرآن،بازگو كننده احكام شرعى و آموزه‏هايى است كه پيوند با مسائل و مصالح فردى و اجتماعى مسلمانان دارد. پاره‏اى از آيات الهى نيز، گرچه پيوندى مستقيم با احكام فقهى ندارند، ولى از آنها نيز مى‏توان در مسير استنباط اين احكام بهره جست و كمك گرفت.
از اين روى، بايدمنبع اصلى فقيه را، در استنباط و ارائه احكام شرعى، قرآن دانست. اهميت اين امر، در صدر اسلام، كه جمع‏آورى و نوشتن حديث از سوى برخى، ممنوع شد، بيش‏تر از هر زمانى، احساس مى‏شد. مسلمانان صدر اسلام و كسانى كه مخاطبان نخست اين آيات بودند، با همان سليقه و طبيعت عربى خود، معانى اين آيات را درك مى‏كردند و اگر هم گاهى دچار ابهام مى‏شدند، براى رفع آن به شخص پيامبر(ص) رجوع مى‏كردند. گاهى نيز، صحابه با گفت‏وگو با يكديگر، مشكل خود را حل مى‏كردند.
به هر حال، در اين برهه از تاريخ اسلام، اختلاف برداشت از آيات و برخورد با مشكل فهم قرآن، نمود چندانى نداشت.
پس از درگذشت پيامبر(ص) مسلمانان مدتى بر همين شيوه ماندند. آنان در گاه نياز، به ظاهر آيات، تمسك مى‏جستند و اگر هم در موردى، پاسخى از قرآن دريافت نمى‏كردند، به سراغ سنت و سيره پيامبر مى‏رفتند.
ولى به مرور زمان و با فاصله گرفتن از دوران وحى، كم‏كم شاهد پيدايش اختلاف در برداشت از آيات از جمله آيات احكام هستيم.
اين اختلاف دربرداشت، گرچه در ميدان عمل، مشكل آفرين مى‏شد، ولى خوبيى كه داشت، زمينه‏ساز بحثهاى تفسيرى و پيدايش آثارى در علوم قرآنى، از جمله تفسير آيات احكام شد.
تاريخ علوم قرآنى در قرن نخست، تدوين كتابى مستقل در آيات احكام را در اين قرن، نشان نمى‏دهد; زيرا نخستين كتابى را كه تاريخ در اين زمينه، ثبت كرده، كتاب «احكام القرآن‏» از محمدبن سائب كلبى، (م.146) است. از اين روى، بايد ابن‏سائب را پايه‏گذار و نخستين نگارنده فقه‏القرآن، گرچه به گونه ساده آن، دانست.
ابن‏نديم درباره او مى‏نويسد:
«هو ابوالنصر محمد بن السائب الكلبى... من علماء الكوفه بالتفسير والاخبار وامام الناس ويتقدم الناس بالعلم بالانساب... و توفى محمد بن السائب بالكوفة سنة ست واربعين وماته وله من الكتب كتاب تفسيرالقرآن.» (1)
او ابونصر محمدبن سائب كلبى، از عالمان تفسير و اخبار و تاريخ دركوفه است و در دانش نسب‏شناسى، بر ديگران پيشى دارد... سال 146 در كوفه وفات يافت و در ميان كتابها، كتاب تفسيرالقرآن، از آن او است.
ابن‏نديم، در جاى ديگرى از فهرست‏خود، آن‏گاه كه كتابهاى احكام القرآن را بر مى‏شمارد، به اين كه كتاب تفسيرى محمدبن سائب در زمينه فقهى و احكام بوده است، اشاره روشن دارد:
«... كتاب احكام القرآن للكلبى رواه عن ابن عباس.» (2)
اسماعيل پاشا بغدادى، درباره وى مى‏نويسد:
«محمد بن سائب‏بن بشربن عمرو بن حارث، ابونصر كوفى، نسب‏شناس، معروف به ابن‏كلبى و منسوب به كلب‏بن وبره و آن قبيله بزرگى است از قضاعه، متوفاى سال 146 و كتاب تفسير القرآن از او است.» (3)
محمدبن سائب، از شيعيان ثابت قدم و صاحب نام بوده است و رجال‏شناسانى چون برقى و شيخ طوسى او را از اصحاب امام باقر(ع) و يا امام باقر و امام صادق(ع) شمرده‏اند. (4)
نجاشى، زير عنوان ابان بن تغلب، در اشاره به كتاب محمدبن سائب مى‏نويسد:
«جمع محمدبن عبدالرحمن بن فنتى بين كتاب التفسير لابان وبين كتاب ابى‏روق عطية‏بن الحارث و محمدبن السائب و جعلها كتابا واحدا.» (5)
محمد بن عبدالرحمن اقدام به يكى كردن كتابهاى ابان و ابى‏روق و محمدبن سائب نموده.
چنانكه از پاره‏اى كتابهاى تراجم استفاده مى‏شود، او افزون بر كتاب احكام‏القرآن، كتاب يا كتابهاى تفسيرى ديگرى نيز داشته است.
مدرس يزدى در اين باره مى‏نويسد:
«محمدبن سائب، يا محمدبن مالك‏بن سائب‏بن بشر، يا مبشر بن عمرو بن حارث كلبى كوفى، مكنى به ابونصر يا ابوالنضر، از مشاهير علماى كوفه قرن دوم هجرت و از اصحاب حضرت باقر و صادق(ع) كه مفسرى نسابه، در تفسير، اخبار، و وقايع و انساب دستى توانا داشت. روزى عبدالله بن حسن مثنى، نام اصلى حضرت سكينه بنت‏الحسين(ع) را از وى استفسار كرد. گفت: اميمه بوده است. عبدالله نيز تصديقش نمود. آثار او:
1. آيات الاحكام كه نامش احكام القرآن است و او اولين كسى است كه در آيات الاحكام تاليف كتاب مستقل نموده است.
2. تفسير كبير كه تفسير كلبى نيز گويند و به تصديق سيوطى ابسط تفاسير است.
3 . تفسير القرآن.» (6)
سيد حسن صدر، درباره او مى‏نويسد:
«اول من صنف فى احكام القرآن، هو محمدبن السائب الكلبى.» (7)
نخستين كسى كه در احكام القرآن، كتاب نگاشته، محمدبن سائب كلبى است.
براساس آن چه گفتيم، اشتباه نويسندگانى مانند: جلال‏الدين سيوطى در كتاب الاوائل، و حاجى خليفه در كشف‏الظنون و ميرزا حسين‏نورى در مستدرك الوسائل و... روشن مى‏شود.
سيوطى، نخستين نويسنده در موضوع احكام قرآن را امام شافعى دانسته، (8) با اين كه وى در سال 204 ه.ق. وفات يافته است.
صاحب كشف‏الظنون مى‏نويسد:
«احكام القرآن للامام المجتهد محمد بن ادريس الشافعى، المتوفى بمصر سنة‏204 و هو اول من صنف فيه.» (9)
احكام القرآن، نوشته پيشواى مجتهد، محمدبن ادريس شافعى، متوفاى سال 204 در مصر و او نخستين كسى است كه در اين زمينه، كتاب نوشته است.
مگر اين كه بگوييم مقصود اين دو، نخستين نويسنده احكام قرآن درميان اهل سنت است. بى‏گمان، صاحب طبقات النحاة كه نخستين نويسنده احكام قرآن را قاسم‏بن اصبغ‏بن محمدبن يوسف دانسته، (10) اشتباه كرده; زيرا اين شخصيت در سال 304 فوت كرده است و از محمد بن سائب نزديك به دو قرن و از امام شافعى نزديك به يك قرن، واپس‏تر مى‏زيسته است.
صاحب مستدرك نيز، پس از نقل اين سخن از صاحب رياض:
«قطب راوندى نخستين شارح نهج‏البلاغه و نخستين كسى است كه در آيات احكام، تفسير نوشت.»
مى‏نويسد:
«اما الثانى فالظاهر انه كما ذكره واما النهج فاول من شرحه ابوالحسن البيهقى وهو حجة الدين فريد خراسان ابوالحسن بن ابى‏القاسم زيدصاحب لباب الالباب.» (11)
اما بخش دوم سخن صاحب رياض كه: نخستين نويسنده تفسير در آيات الاحكام، قطب‏راوندى است، درست است، ولى اين سخن كه نخستين شارح نهج‏البلاغه، ابوالحسن بيهقى صاحب لباب الالباب باشد، درست نيست.
مگر اين كه بگوييم مقصود محدث نورى در اين سخن، نخستين تدوين كننده آيات احكام به شيوه استدلالى و مبسوط و همراه با نقد و بررسى اقوال باشد، كه در اين فرض هم، سخن او تنها در محدوده جهان شيعه، درست است.
به هرحال، بايد با توجه به مجموع قراين و شواهد، محمدبن سائب كلبى شيعى را نخستين نويسنده كتاب آيات احكام، در شكل ساده و بسيط آن دانست. گرچه وى مانند بسيارى ديگر از شيعيان و اصحاب ائمه اهل‏بيت(ع) مورد بى‏مهرى شمارى از صاحبان تراجم و علماى اهل‏سنت واقع شده، از جمله محمدبن حيان بستى مى‏نويسد:
«كان الكلبى سبتيا من اصحاب عبدالله بن سبا من اولئك الذين يقولون ان عليا لم‏يمت وانه راجع الى الدنيا قبل قيام الساعة فيملؤها عدلا كما ملئت جورا، وان راوا سحابة قالوا: اميرالمؤمنين فيها.» (12)
كلبى از اصحاب عبدالله بن سبا و از كسانى بود كه مى‏گفتند:
«على از دنيا نرفته است و او پيش از رستاخيز به دنيا بر مى‏گردد و آن را پر از عدل و داد مى‏كند، همان‏گونه كه از ستم پر شده است. اين گروه، هرگاه قطعه ابرى ببينند مى‏گويند على درميان آن است.»
نيز وى به سند خود از احمدبن هارون نقل مى‏كند:
«سالت احمدبن حنبل عن تفسير الكلبى فقال: كذب; قلت: يحل النظر فيه؟ قال: لا.» (13)
از احمدبن حنبل درباره تفسير كلبى پرسيدم، گفت: دروغ گفته‏است. گفتم: نگريستن در آن جايز است؟ پاسخ داد: خير.
اين كه چه امر يا امورى، سبب تضعيف محمدبن سائب از سوى بستى شده، چندان روشن نيست. شمردن او از پيروان عبدالله بن سبا نيز با واقع سازگارى ندارد; زيرا بنابر تصريح بسيارى از دانشمندان رجال، مانند شيخ و برقى، او از اصحاب امام باقر و صادق(ع) بوده است. افزون بر اين، بنابر تحقيقات فراوانى كه انجام گرفته، اصل وجود عبدالله‏بن سبا مورد ترديد، بلكه انكار است.
بله، شايد بتوان سبب تضعيف محمدبن سائب را از سوى نويسنده ياد شده، تا اندازه‏اى از عبارت زير كه او به سند خود از شخصى به نام زائده نقل مى‏كند، به دست آورد:
«اما الكلبى فقد كنت اختلف اليه فسمعته يوما يقول: مرضت فنسيت ما كنت احفظ فاتيت آل‏محمد عليه الصلاة والسلام فتفلوا فى فى فحفظت ما كنت نسيت، فقلت: لا والله لا اروى عنك بعد هذا ابدا شيئا فتركته.» (14)
من پيش كلبى آمدوشد داشتم. روزى شنيدم مى‏گويد: من به سبب بيمارى، آن چه را در حافظه داشتم، فراموش كردم. خدمت‏خاندان پيامبر(ص) رسيدم. درنتيجه آب دهانى كه ايشان در دهانم انداختند امور فراموش شده را به ياد آوردم.
من پس ازاين سخن كلبى گفتم: نه به خدا سوگند، ديگر پس از اين چيزى از تو روايت نمى‏كنم و او را رها كردم.
راوى ياد شده اين سخن ابن كلبى را نشانه افراطى و غالى بودن او در مورد اهل بيت(ع) دانسته و به همين سبب سوگند خورده پس از اين گفت‏وگو، ديگر از او نقل روايت نكند و حال آن كه وى در اين سخن، تنها به ذكر يكى از كرامات اهل‏بيت(ع) اشاره كرده است. به هر حال، كتاب احكام القرآن محمدبن سائب، در دست نيست و از چگونگى گردآورى و شيوه تدوين آن آگاهى نداريم، احتمال مى‏دهيم او در كتاب خود اقدام به گردآورى آيات احكام به ترتيب سوره‏هاى قرآن كرده باشد; زيرا نوشتن تفسير فقهى به ترتيب ابواب معروف فقه، مربوط به دوره‏هاى بعداست كه فقها به تدوين فقه و باب‏بندى آن پرداخته‏اند.
به جز كتاب ابن‏سائب كلبى، وضعيت چند كتاب ديگر نيز، به دليل در دست نبودن آنها، روشن نيست. در زير به ترتيب تاريخى، به معرفى اجمالى اين كتابها و ديگر كتابهاى فقه‏القرآن شيعه كه از نظر شيوه نگارش، وضعيتى روشن دارند، مى پردازيم:

قرن دوم

تفسير الخمسماة اية فى الاحكام، از ابوالحسن مقاتل بن سليمان بن بشر بن زيد بن ادرك بن بهمن خراسانى، متوفاى سال 150. (15)
شيخ، گاهى وى را از اصحاب امام باقر(ع)، و گاهى از اصحاب امام صادق(ع) شمرده است. (16)
تفسير آيات الاحكام، از هشام بن محمد بن سائب كلبى (م.206 يا 204) (17) ولى چون بيش‏تر زندگانى وى در قرن دوم بوده است، كتاب او را جزء كتابهاى نگاشته شده در اين قرن قرار داديم.
صاحب تذكرة الحفاظ، درباره او مى‏نويسد:
«هشام بن محمدبن سائب، اهل‏كوفه و رافضى و نسابه است. ابو الاشعث و خليفة‏بن خياط و محمد بن سرى و محمدبن سعد، از او نقل حديث كرده‏اند. از او روايت‏شده كه قرآن را سه روزه، حفظ كرده است.» (18)
شمارى از علماى رجالى اهل‏سنت، اين شخصيت‏شيعى را نيز مانند پدرش محمدبن سائب، ضعيف شمرده‏اند، به اين دليل كه او از راه اعتدال بيرون رفته و در شيعه‏گرى، تندروى كرده است:
«كان غاليا فى التشيع.» (19)
او در شيعه بودن غلو مى‏كرد.

قرن چهارم

در قرن سوم، به كتابى در موضوع مورد بحث‏بر نخورديم. در قرن چهارم نيز تنها مى‏توان به احكام القرآن، نگاشته عبادبن عباس بن عباد ديلمى قزوينى طالقانى، پدر صاحب عباد، (م. 334 يا 335) اشاره كرد.
صاحب اعيان الشيعه، درباره او و كتابش مى‏نويسد:
«عباد، وزير حسن‏بن بابويه (ملقب به ركن الدوله) بود.... از ابوالعلاء احمدبن طاهرمقدسى شنيدم مى‏گفت: من در كتابخانه پسر ابوالقاسم اسماعيل در شهر رى كتابى دراحكام القرآن ديدم كه آن را ابوالحسن عبادبن عباس طالقانى پدر صاحب، نگاشته بود. وى در اين كتاب به يارى مذهب اعتزال برخاسته است. هر كس كتاب ياد شده را ديده آن را نيكو شمرده است.»
صاحب اعيان در ادامه مى‏نويسد:
«به حسب ظاهر، احكام القرآن عباد، برابر با مذهب شيعه بوده است، به دليل اين كه سمعانى و ياقوت گفته‏اند: او در اين كتاب مذهب اعتزال را يارى كرده است. به اين بيان كه بگوييم: مقصود ايشان، مذهب اعتزال در جبر و خلقت افعال و آفرينش قرآن و رؤيت‏خدا و هر آن چيزى است كه معتزله در آنها با شيعه موافق و با اشاعره ناسازگارى دارد. يعنى جهتى كه بسيارى از دانشمندان شيعه، به سبب آن، به معتزلى بودن، نسبت داده شده‏اند، مانند صاحب‏بن عباد و شريف مرتضى.» (20)

قرن ششم

در قرن پنجم، به كتابى درموضوع مورد بحث‏بر نخورديم، ولى در قرن ششم به كتابى پر اهميت در اين موضوع، به نام:
فقه‏القرآن فى شرح آيات الاحكام، نگاشته قطب‏الدين ابوالحسن سعيد بن هبة‏الله راوندى كاشانى (م.573) بر مى‏خوريم. اين كتاب كه به گونه‏اى به سامان وخوش‏آيند، نگارش يافته، در بردارنده همه بابهاى معروف و متداول فقه است. يعنى از كتاب طهارت آغاز و به كتاب ديات، پايان مى‏پذيرد.
نويسنده در اين كتاب، با بهره‏گيرى از لغت و شعر عرب و با نقل پاره‏اى از فتاواى اهل سنت، با ژرف‏كاوى وژرف‏انديشى در خور ستايش، به بررسى احكام فقهى قرآن مى‏پردازد.
در پاره‏اى از اين نوشته‏ها (21) ، به كتاب ديگرى از راوندى در موضوع مورد بحث، موسوم به آيات الاحكام، اشاره شده است. صاحب مستدرك الوسائل، پس از اين كه كتاب ياد شده را همان فقه‏القرآن او مى‏داند، در بيان اهميت و ارزش آن مى‏نويسد:
«هو من نفايس الكتب النافعه الجامعة الكاشفة عن جلالة قدر مؤلفه و علو مقامه فى العلوم الدينيه.» (22)
اين كتاب، از جمله كتابهاى نفيس، سودمند وجامعى است كه از مقام بزرگ و جايگاه بلند نويسنده آن درعلوم دينى، پرده بر مى‏دارد.
قطب‏الدين راوندى، در آغاز فقه‏القرآن، انگيزه خود را از نوشتن اين اثر، چنين بيان مى‏كند:
«... فان الذى حملنى على الشروع فى جمع هذا الكتاب ان لم‏اجد من علماء الاسلام قديما و حديثا من الف كتاب مفردا يشتمل على الفقه الذى نطق به كتاب الله... فرايت ان اولف كتابا فى فقه‏القرآن، يغنى عن غيره بحسب مبانيه، ولايقصر فهم القارى عن فهم معانيه.» (23)
آن چه مرا وا داشت گردآورى اين كتاب را آغاز كنم اين بود كه در ميان علماى قديم وجديد اسلام، كسى را كه به نگارش كتابى مستقل براساس فقه قرآن مبادرت ورزيده باشد، نيافتم... از اين روى، به صلاح ديدم كتابى در فقه‏القرآن تاليف كنم، كتابى كه به حسب مبانى آن، از ديگر كتابها بى‏نياز كننده باشد و خواننده آن، معانى آن را بفهمد.
او همچنين شيوه كار خود را توضيح مى‏دهد و در آغاز كتاب طهارت، اين نكته را خاطر نشان مى‏سازد كه خداوند در دو جاى قرآن، احكام طهارت را به شرح بيان فرموده و در جاهاى گوناگونى، احكام آن را به صورت خصوص يا عموم و به راحت‏يا اشاره، مطرح كرده است. سپس هدف خود را در كتاب طهارت، گردآورى همه آن احكام، يا بيش‏تر آنها، به گونه فشرده و اشاره به دليل وجهت آنها و نيز يادآورى ديدگاههاى علما و مفسران و بيان قول صحيح و فتوا در زمينه‏هاى مورد بحث مى‏داند.
او، در همين جا، تعهد خودرا به دورى كردن از قياس و اجتهاد نادرست، يادآور مى شود. و در پايان كتاب، خود را در انجام هر آن‏چه كه در آغاز بدان متعهد شده، موفق مى‏بيند. و مى‏نويسد:
«وقد وفيت‏بعون الله بما شرطت فى صدر الكتاب.»
به يارى و كمك خدا، به آن چه در آغاز كتاب شرط كردم، جامه عمل پوشاندم.
يكى از فضلاى معاصر، در مقدمه‏اى كه بر اين كتاب نگاشته، به ميزان تاثيرگذارى آراى ديگر فقها بر مطالب اين كتاب اشاره مى‏كند:
«قطب راوندى در اين كتاب، به شدت تحت تاثير آراى شيخ طوسى (م.460) در دو كتاب التبيان فى تفسير القرآن و الاستبصار فيما اختلف فيه من الاخبار، قرار دارد. چنان كه تاثير پذيرى فراوان او از آراى شريف مرتضى (م. 436) در الانتصار فى انفرادات الاماميه، و برخى از پاسخهاى او به مسائل نيز، نمايان است.
قطب راوندى در بسيارى مسائل از دو فقيه ياد شده، بويژه شيخ، پيروى مى‏كند، بلكه گاه عبارت آن دو را بى‏هيچ كم‏وكاستى، ذكر مى‏كند. البته اين بدان معنا نيست كه قطب در اين كتاب، از خود راى و نظر جديدى ندارد، بلكه او در مسائل بزرگ، ديدگاهها و تحليلهاى ارجمندى دارد كه از توان بزرگ علمى او سرچشمه گرفته است. از جمله ويژگيهاى اين كتاب، كوشش نويسنده آن در گردآورى ميان آرا و ديدگاهها، بويژه ديدگاههاى تفسيرى است. او كوشش مى‏كند تا حد توان ميان ديدگاههاى گوناگون جمع كند; از اين روى، مى‏بينيم پاره‏اى از آرا كه دركتابهاى فقهى، مورد اختلاف و تضارب افكار است، ولى وقتى در اين كتاب از آنها بحث مى‏شود، به نقطه جمع مى‏رسند و اختلاف آنها بر طرف مى‏گردد.
ويژگى ديگر كتاب فقه‏القرآن، اين است كه در آن مسائل مورد اختلاف ميان شيعه و سنى گردآمده و مورد نقد و بررسى قرار گرفته‏اند. (24)

قرن هشتم

النهايه فى تفسيرخمسمائة آية، نوشته شيخ احمدبن عبدالله بن سعيد متوج بحرانى (م. حدود: 800ه.ق.) بنا به گفته صاحب اعيان‏الشيعه، او معاصر با فاضل مقداد، صاحب كنزالعرفان است و مقصود او از قال المعاصر در كتاب نهايه نيز همين فقيه است. (25) بعضى نيز احتمال داده‏اند كتاب ياد شده، نگاشته پدر او، سعيد بن متوج باشد.
صاحب امل‏الآمل درباره نويسنده اين كتاب مى‏نويسد:
«عالم فاضل اديب شاعر عابد له رسالة سماها كفاية الطالبين و له شعر كثير قرا على الشيخ فخرالدين بن العلامه و روى عنه.» (26)
او، دانشمندى فاضل و اديبى شاعر و عابد بود. او رساله‏اى دارد به نام كفاية الطالبين و شعر نيز زياد گفته است، وى نزد فخرالمحققين، فرزند علامه، حلى، درس خوانده و از او روايت كرده است.

قرن نهم

منهاج الهدايه، نوشته شيخ جمال‏الدين احمدبن عبدالله بن محمدبن متوج بحرانى (م.820)
شيخ آقا بزرگ تهرانى درباره وى، به نقل از رساله شيخ سليمان ماحوزى، به نام: تراجم علماء البحرين، مى‏نويسد:
«او از بزرگ‏ترين شاگردان فخرالمحققين درحله بود كه با شهيد بحث و مناظره زيادى داشت و در بيش‏تر بحثها نيز چيرگى با اوبود. وى، پس از تحصيل درحله، به بحرين بازگشت، و فتاواى او در شرق و غرب، مشهور شد. منهاج‏الهدايه فى تفسير آيات الاحكام الخمسمائة آيه، نگاشته اوست كه اثرى خوب و مختصر و نشانه‏اى است‏بر فضل ودانش او.» (27)
سال وفات نويسنده دو كتاب اخير، يعنى نهايه و منهاج الهدايه، به هم نزديك است و مى‏توان آن دو را معاصر هم شمرد.
بعضى به سبب همانندى ميان نام، نام پدر و جد اين دو عالم، به اشتباه افتاده و آنان را يكى حساب كرده‏اند و در نتيجه، دو كتاب ياد شده را نوشته يك نفر دانسته‏اند، ولى با اندكى درنگ روشن مى‏شود احمدبن عبدالله بن متوج، نام دو شخص است.
صاحب الذريعه، در معرفى يكى از آن دو مى‏نويسد:
«شيخ جمال‏الدين احمدبن عبدالله بن محمد بن على‏بن حسن‏بن متوج بحرانى، استاد احمدبن فهد حلى و معاصر با شهيد اول است و منهاج‏الهدايه نگاشته او.»
و در معرفى ديگرى مى‏نويسد:
«شيخ فخرالدين احمدبن عبدالله بن سعيدبن متوج، از اساتيد احمدبن فهد احسائى و صاحب كتاب النهايه فى تفسير الخمسمائة آية است.» (28)
صاحب اعيان‏الشيعه نيز، درتاييد گفتار ياد شده به اختلاف لقب آن دو «فخرالدين و جمال‏الدين‏» اشاره مى‏كند و اين كه دو كتاب ياد شده نگاشته يك شخص باشد، بعيد مى شمارد.
كنزالعرفان، نوشته شيخ مقدادبن عبدالله بن محمدبن حسين حلى شيورى، معروف به فاضل مقداد و سيورى (م. 826)
اين كتاب در دو جزء تدوين شده است: جزء نخست آن بابهاى زير را در بر دارد: طهارت، صلات، صوم، زكات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر. و جزء دوم آن، در بردارنده بابهاى زير است: مكاسب، بيع، دين، رهن، ضمان، صلح، وكالت، عقود، نكاح، طلاق، مطاعم و مشارب، مواريث، حدود، جنايات، قضا و شهادات. (29)
فاضل مقداد، پيش از شروع كتاب طهارت، بحثى كوتاه درباره پاره‏اى از واژگان دارد و نص، ظاهر، مرجوح، مؤول، مجمل، محكم، متشابه و... را به گونه فشرده شرح مى‏دهد.
اين كتاب، از لحاظ نظم و نسق مطالب و سازمان دهى و باب‏بندى آنها،دقيق و زيبا به نظر مى‏رسد.
شيوه بحث‏بدين‏گونه است: نخست موضوع مورد نظر از لحاظ لغوى به بوته بررسى نهاده مى‏شود، سپس آيات مربوط به آن، يكى پس از د يگرى، مورد بررسى قرار مى‏گيرد. از باب نمونه، نويسنده دركتاب جهاد، پس از بحث لغوى درباره واژه جهاد، مى‏نويسد:
«والمقصود هنا ذكر آيات متعلق به، وهى انواع:
النوع الاول: فى وجوبه، و فيه آيات....
النوع الثانى: فى كيفية القتال و وقته و شئى من احكامه، و فيه آيات...
النوع الثالث: فى انواع اخر من الجهاد، و فيه آيات...»
صاحب رياض العلماء درباره فاضل مقداد مى‏نويسد:
«اوعالمى فاضل و متكلمى محقق و مدقق بود. چندين كتاب دارد، از جمله: شرح نهج‏المسترشدين در اصول‏الدين، و كنزالعرفان در فقه القرآن.» (30)
مدرس تبريزى مى‏نويسد:
«مقداد بن عبدالله يا عبيد الله ... حلى سيورى الاصل، اسدى القبيله، ابوعبدالله الكنيه، شرف‏الدين اللقب، غروى الموطن و المدفن، عالمى است فقيه، متكلم، محقق، مدقق، معقولى، منقولى، از اكابر علماى اماميه كه در كتب فقهيه اواخر متاخرين به جهت انتساب او به قريه سيور بر وزن نزول نامى از قراى حله، به فاضل سيورى، شهرت داشته و از اجلاى تلامذه شهيد اول و مجازين وى بوده... تاليفات منيفه دارد:
1. آداب الحج 2. آيات الاحكام كه ذيلا به نام كنزالعرفان، مذكور است....» (31)
و آيت الله شهيد مطهرى در بيان اهميت كتاب وى، مى‏نويسد:
«در شيعه و سنى، كتابهاى زيادى در آيات الاحكام نوشته شده است و كنزالعرفان فاضل مقداد، بهترين و يا از بهترين آنهاست.» (32)
معارج‏السؤل فى مدارج المامول فى تفسير خمسمائة آية من آيات الاحكام، نوشته شيخ كمال‏الدين حسن‏بن شمس‏الدين محمدبن حسن استرآبادى. سال وفات او به دست نيامد.
صاحب رياض نوشتن اين كتاب را پس از نوشتن كنزالعرفان، دانسته است; از اين روى، احتمال داده وى شاگرد فاضل مقداد باشد.
آقا بزرگ تهرانى درباره اين اثرمى‏نويسد:
«اين كتاب بزرگ، در شرح آيات احكام و در دو جلد نوشته شده است. نويسنده آن، آن را از تفسير معروفش; يعنى عيون‏التفاسير، استخراج كرده است. اين كتاب، به شيوه كنزالعرفان، نگارش يافته، ولى از آن گسترده‏تر و سودمندتر است. از مطالب اين كتاب، گرايش نويسنده آن به صوفيه، ظاهر مى‏شود.» (33)

قرن دهم

تفسير شاهى، نوشته سيد امير ابى الفتح‏بن ميرزا مخدوم حسينى عرب‏شاهى جرجانى، (م. 976)
اين كتاب به زبان فارسى است و با اين عبارت آغاز مى‏شود:
«طهارت در لغت‏به معنى نظافت و نزاهتست و در شرع عبارتست از استعمال طهور مشروطبه نيت.»
مباحث اين كتاب، از لحاظ باب‏بندى خوش‏آيند نيست.
زبدة‏البيان فى احكام القرآن، نوشته مرحوم احمدبن محمدمعروف به مقدس اردبيلى (م.993)
مرحوم اردبيلى، پيش از ورود درمباحث فقهى، طى يك مقدمه كوتاه درباره تفسير و تاويل و ممنوع بودن تفسير به راى، بحث مى‏كند. نخستين مبحث اين كتاب، باب طهارت، و آخرين آن، باب شهادات است. وى در مباحث پايانى اين كتاب، در ذيل آيه: «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم‏» (34) بحثى درباره ولايت و حكومت و شرايط حاكم اسلامى ارائه مى‏دهد.
كتاب زبدة‏البيان، با اين عبارت شروع مى‏شود:
«بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين والصلاة والسلام على رسوله و آله اجمعين اما بعد اعلم ان هنا فائدة لابد قبل الشروع فى المقصود من الاشارة اليها وهى ان المشهور بين الطلبه انه لايجوز تفسير القرآن بغير نص واثر.»

قرن يازدهم

آيات الاحكام، نوشته محمدبن على‏بن ابراهيم استرآبادى (م. 1028) وى در آغاز اين كتاب، به تفسير سوره حمد مى‏پردازد و پس از آن، مباحث فقهى خود را بر حسب معمول، از كتاب طهارت، آغاز مى‏كند.
مشرق الشمسين، نوشته شيخ بهاءالدين عاملى، (م.1031).
وى در اين كتاب، پيش از ورود در مباحث فقهى، درباره اقسام خبر و شرايط راوى، به شرح سخن مى‏گويد و در توضيح قسمتهاى كتاب مى‏نويسد:
«قد رتبت هذا الكتاب المسمى بمشرق الشمسين على اربعة مناهج. اولها فى العبادات وثانيها فى العقود وثالثها فى الايقاعات ورابعها فى الاحكام.»
اين كتاب كه نام آن مشرق الشمسين است، به چهار بخش، مرتب كردم: بخش نخست در عبادات، بخش دوم در عقود، بخش سوم در ايقاعات و بخش چهارم در احكام.
مباحث اين كتاب، ناتمام و در پايان آن سوره فاتحة‏الكتاب، تفسير شده است. اين كتاب، اگر چه از كتابهاى فقه‏القرآن، شمرده شده، ولى نگاهى به مطالب آن نشان مى‏دهد، آن چه در آن آمده، فروعى است همراه بااستدلالات قرآنى، روايى و غير آن و ناميدن آن به كتاب فقه‏القرآن، چندان صحيح به نظر نمى‏رسد.
مسالك الافهام الى آيات الاحكام، نوشته شيخ جواد كاظمى، شاگرد شيخ بهائى، متوفاى اواسط قرن يازدهم.
صاحب روضات الجنات درباره اين فقيه و مفسر مى‏نويسد:
«او از دانشمندان مورد اعتماد و صاحب فضل و از مجتهدان و صاحب تحقيقات ارزشمند و آثار گرانبها در فقه و اصول و در زمينه معقول و منقول و رياضى و تفسير و... است.» (35)
همو درباره كتاب مسالك الافهام، نوشته است:
«من اكبر ما كتب فى شانه و اتمها فائدة.» (36)
اين كتاب از بزرگ‏ترين و سودمندترين كتابهايى است كه در فقه‏القرآن، نگاشته شده است.
صاحب ريحانة‏الادب نيز درباره او مى‏نويسد:
«جواد بن سعيد يا سعدالله بن جواد بغدادى كاظمى، عالمى است فاضل محقق جليل‏القدر از معتمدين علماى قرن يازدهم هجرت كه حاوى فروع و اصول، جامع معقول و منقول بود... آيات الاحكام، نام اصليش مسالك الافهام فى شرح آيات الاحكام مى‏باشد و آن بهترين كتابى است كه در اين موضوع، تاليف شده است.» (37)
اين كتاب، با مبحث طهارت آغاز و با مبحث‏شهادات، پايان مى‏پذيرد. مقدمه‏اى دارد درباره تفسير وشرايط آن.
آيت‏الله مرعشى نجفى، در مقدمه‏اى كه بر اين كتاب نوشته، زبان به ستايش آن گشوده و نوشته است:
«وايم الله و انه لابر قسم هو من احسن ما رايته فى هذا العلم الشريف قد حوى التحقيقات الدقيقه و النكات العلمية، حول تلك الآيات الكريمه و شرح معاضلها، و حل مشاكلها بالفاظ جزلة وقوالب سهلة، استفاد اكثرها من افادات استاذه المذكور.» (38)
سوگند به خدا (كه نيك‏ترين سوگند است) اين كتاب، از نيكوترين كتابهايى است كه من در اين علم شريف ديده‏ام. اين اثر، در بردارنده تحقيقهاى دقيق و نكته‏هاى علمى در اطراف آيات احكام و شرح معظلات وحل مشكلات آنها با الفاظى بلند و قالبهايى آسان است. نويسنده، بيش‏تر اين نكات و مطالب را از محضر استادش شيخ بهائى، بهره برده است.
مفاتيح الاحكام فى شرح آيات الاحكام، نوشته سيد محمد سعيدبن سراج الدين طباطبائى قهبائى (1012 1092)
اين كتاب، در شرح زبدة‏البيان محقق اردبيلى است و نويسنده مطالب مورد نظر خودرا با تعبير «قوله‏» شرح و توضيح مى‏دهد. (39)

قرن دوازدهم

تحصيل الاطمينان فى شرح زبدة‏البيان، نوشته سيد محمد ابراهيم بن امير معصوم حسينى تبريزى قزوينى (م.1149).
شيخ آقا بزرگ تهرانى كه مجلدى بزرگ از اين كتاب را ديده، مى‏نويسد:
«اين مجلد، تا اواسط كتاب صلات پيش رفته است ونسخه اصلى اين كتاب كه تقريظ استادش آقا جمال‏الدين خوانسارى نيز در آن به چشم مى‏خورد، نزد نوه‏هاى مؤلف در قزوين است.» (40)
مدرس يزدى، در بيان ملكات فاضله و مراتب علمى نويسنده اين كتاب مى‏نويسد:
«امير ابراهيم قزوينى والد معظم سيد حسين نيز عالمى است كامل از اجلاى علماى اماميه اواسط قرن دوازدهم هجرت، بسيار عابد و زاهد وقانع و محتاط و متعبد و فقيه حكيم و بحرى بوده است مواج و متلاطم كه از تمامى علوم متداوله حظى وافر داشت. تمامى عمر خود را درتحصيل علم بگماشت... از تلامذه آقا جمال خوانسارى و مجلسى ثانى و شيخ جعفر قاضى و پدر خود امير محمد معصوم بوده... و از تاليفات اوست: 1. اجوبة‏المسائل الفقهية والعقلية. 2.تتميم امل‏الآمل. 3. تحصيل الاطمينان فى شرح زبدة البيان، كه شرح آيات الاحكام اردبيلى است و به نظر استادش آقا جمال رسيده و مورد تحسين وى بوده و تقريظى هم بر آن نوشته است.» (41)
قلائدالدرر فى بيان آيات الاحكام بالاثر، نوشته شيخ احمدبن شيخ اسماعيل جزائرى نجفى (م.1151).
چنان كه از نام كتاب پيداست، نويسنده آن سعى مى‏كند آيات احكام را با اثر و حديث، تفسير كند. خود او در مقدمه اين كتاب مى‏نويسد:
«از آن جا كه قرآن به زبان عربى، نازل شده، چنان كه خداوند مى‏فرمايد: «انا جعلناه قرانا عربيا» و در اين زبان، حقيقت و مجاز، اضمار، اشتراك، ترادف، امر و نهى با معانى متعدد عام و خاص، مطلق و مقيد، مجمل و مبين و... كاربرد دارد و قرآن نيز در بردارنده همه اين امور است و از سوى ديگر اين كتاب الهى، از جهت واژگان ادبى و قواعدعربى، در بالاترين درجه فصاحت و بلاغت و از اين جهت در حد اعجاز قرار دارد. با توجه به اين امور، براى انسان متدين دشوار است در شناخت احكام قرآن، به فهم و ديدگاه خود تكيه كند... از اين روى، سزاوار است در مسير شناخت احكام قرآن، از روايات اهل عصمت(ع) و آن چه ايشان به ما آموخته‏اند، فراتر نرويم.» (42)
شيخ آقا بزرگ در بيان ارزش اين كتاب، مى‏نويسد:
«كتابه هذا من اجل الكتب و انفع ماكتب فى هذا الباب وابسطه.» (43)
اين كتاب وى، از بزرگ‏ترين، سودمندترين و مبسوطترين كتابهايى است كه در اين باب نگارش شده است.

قرن سيزدهم:

تقريب الافهام فى تفسير آيات الاحكام، نگاشته سيد محمد قلى‏بن محمد نيشابورى كنتورى (م.1260ه.ق.).
بنا به نوشته صاحب الذريعه، اين كتاب، به زبان فارسى است و باجمله: «الحمد لله الذى بعث فى الاميين رسولا فى آخر الزمان‏» آغاز مى‏شود. (44)
دلائل المرام فى تفسير آيات الاحكام، نوشته محمد جعفر شريعتمدار، مؤلف كتاب «آب حيات‏». (45)
مدرس يزدى درباره شخصيت و مقام علمى وى مى‏نويسد:
«حاج ملا جعفر يا محمد جعفر بن ملاسيف الدين استرآبادى تهرانى، از فقها و مجتهدين اماميه قرن سيزدهم هجرت مى‏باشد كه صاحب تحقيقات دقيقه، بسيار متقى و محتاط، در كثرت ورع و احتياطى كه در امور دينيه داشته، ضرب‏المثل بوده و گاهى به وسواس منتسب مى‏داشتند. او از اكابر تلامذه صاحب رياض به شمار مى‏رفت. سالها در كربلاى معلى با عزت و احترام تمام مى‏زيست تا موقعى كه آن ارض اقدس از طرف داود پاشا محاصره گرديد، به تهران رفت و تا بيست‏سال به تدريس و امامت و فتوى و قضاوت اشتغال داشت. در نزد درباريان و ديگر طبقات مختلفه، بسيار محترم و تخم رعب و هيبتش در دلهاى جهال و اهل فسق كاشته شده بود و همواره از وى انديشناك بوده‏اند. حاجى كرباسى، با اين كه بعد از حاج سيد محمد باقر حجة‏الاسلام رشتى، به اجتهاد كسى تصريح نمى‏نمود، اجتهاد شريعتمدار را تصديق كرده و احكام او را تنفيذ مى‏نمود.» (46)
همو، كتابهاى تفسير القرآن (از اول سوره كهف تا آخر سوره احزاب) و «حل مشاكل القرآن‏» را نيز از نوشته‏هاى او ذكر كرده است.
بنابر آن چه در الذريعه آمده، فرزند ايشان، شيخ على شريعتمدار نيز، در فقه‏القرآن اثرى نگاشته به نام الدرر الايتام كه در آن، پاره‏اى از آيات احكام، به عنوان نمونه، تفسير شده است و برابر آن چه شيخ آقا بزرگ، از كتاب غاية‏الآمال، نقل مى‏كند، اين كتاب از كتاب بزرگ‏تر و گسترده‏ترى به نام نثر الدرر الايتام استخراج شده است. (47)

قرن چهاردهم و دوران معاصر

لب اللباب فى تفسير آيات الاحكام، نوشته عبد على موسوى خوانسارى (م. 1336). (48)
مرحوم ميرزا محمد على مدرس، درباره اين شخصيت مى‏نويسد:
«از اكابر علماى اماميه عصر حاضر به شمار مى‏رود. عالم عامل، محقق مدقق، فقيه اصولى، محدث رجالى، معقولى منقولى، عابد زاهد، سخى ومتقى، و كريم‏النفس، علاوه بر علوم شرعيه و معارف دينيه، جامع فنون متنوعه و درحساب و جغرافيا و رياضيات وهندسه، متبحر بود.» (49)
الجمان الحسان فى احكام القرآن، نوشته سيد محمود موسوى اصفهانى.
اين كتاب در 198 صفحه، چاپ سنگى شده است و در آغاز آن آمده:
«اين كتاب، به لحاظ عنوان، دربردارنده سيصد و چهل و هشت آيه و به لحاظ معنون، مشتمل بر چهار صدوشصت و هفت آيه است. آن را از كتاب طهارت آغاز و به كتاب قضا و شهادات پايان مى‏دهيم.»
نگارش اين اثر، به اين صورت است كه آيات احكام، در ميان صفحه‏هاى آن آمده و در حواشى آن، به اختصار به تفسير و توضيح آنها پرداخته شده است.
احكام القرآن، نوشته سيد ابوالفضل برقعى قمى.
اين كتاب، به سبك رساله‏هاى عمليه رايج نگارش شده و در آن 2664 مساله عنوان گرديده و به همراه بسيارى از اين مسائل، استدلال و وجه‏فقهى آنها نيز ذكر شده است.
نويسنده در آغاز، به بررسى و بحث درباره مسائل اعتقادى مى‏پردازد و سپس مسائل فقهى مورد نياز را به بوته بررسى مى‏نهد.
از باب مثال در مساله 2660 آمده است:
«قمه زدن... مدرك اسلامى ندارد و جايز نيست.»
در مساله 2664 آمده است:
«مسجدى را كه دولت‏خراب كند و در خيابان افكند، آن مقدار كه جزء سطح خيابان شده از مسجديت‏خارج و حكم مسجد ندارد.»
احكام قرآن، نوشته دكتر محمد خزائلى.
اين اثر به زبان فارسى و با مطالب و مباحثى گسترده و برخلاف روال معمول كتابهاى فقهى نگاشته شده است. بدين‏گونه:
بخش اول: احوال شخصى. در اين بخش از ازدواج، طلاق، روابط خانواده، نذر، عهد، سوگند، وصيت، ارث، احكام برده، حجر و اطعمه و اشربه بحث مى‏شود.
بخش دوم: دادوستدها و معاملات. دراين بخش، از مالكيت، بيع و معاوضه، ربا، اجاره، هبه و صلح، ديون و توابع آن، و ديعه و عاريه، وكالت، شركت، شفعه، سبق و رمايه و غصب، بحث مى‏شود.
بخش سوم: عبادات. در اين بخش، از طهارت، نماز، روزه، زكات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر بحث مى‏شود.
بخش چهارم: احكام اجتماعى در قرآن مجيد. اين بخش مشتمل است‏بر: احكام اساسى يا احكام سياسى، احكام انتظامى يا مقررات جزايى، قضا و شهادات، احكام نفسانى، احكام اصولى و قواعد كلى فقه.
فقه القرآن، نوشته شيخ محمد يزدى.
اين كتاب در دو جزء نگارش يافته و دربردارنده چهار جزء است: جزء نخست، عبادات: طهارت، صلاة، صوم، زكات، خمس، انفال، حج و عمره.
جزء دوم، مسائل حكومتى: ولايت، حكومت، جهاد، دفاع، هجرت، امر به معروف و نهى از منكر، حدود، قصاص، قضا و شهادت.
جزء سوم، عقود و ايقاعات: نكاح، طلاق، تجارت، اجاره، رهن، ضمان، كفالت، وكالت، امانت، قرض، عهد و قسم.
جزء چهارم، «اجتماعيات: المحرمات، الاطعمه والاشربه، المجتمع والاداب، الوصيه، الارث، الدعاء والابتهال.

كتابهاى فقه القرآن اهل سنت

شمارى از علماى اهل‏سنت نيز، به نگارش فقه‏القرآن پرداخته‏اند كه مطالعه تاريخ تدوين اين كتابها و بررسى شيوه يا شيوه‏هاى نگارش آنها در جمال اين مقال نيست. در اين جا به معرفى و ارائه مهم‏ترين كتابهاى آنان به‏گونه فشرده، بسنده مى‏كنيم: (50)
1. احكام القرآن، محمدبن ادريس شافعى، متوفاى سال‏204.
2 . احكام القرآن، شيخ ابوالحسن على‏بن حجر سعدى، متوفاى سال 244.
3. احكام القرآن، قاضى ابو اسحاق اسماعيل بن اسحاق ازدى بصرى، متوفاى سال 282.
4. احكام القرآن، شيخ على بن موسى‏بن يزداد قمى حنفى، متوفاى سال 305.
5. احكام القرآن، شيخ احمد بن محمد طحاوى حنفى، متوفاى سال 321.
6. د، قاسم‏بن اصبغ قرطبى نحوى، متوفاى سال 340.
7 . احكام القرآن، ابوالفضل بكر بن محمد قشيرى بصرى مالكى، متوفاى سال 344.
8. احكام القرآن، منذر بن سعيد بلوطى قرطبى، متوفاى سال 355.
9 . د، احمدبن محمد جصاص رازى حنفى، متوفاى سال 370.
10. احكام القرآن، احمدبن على بن احمد باغان مقرى، متوفاى سال 401.
11. مختصر احكام القرآن، محمد مكى‏بن ابى طالب قيسى، متوفاى سال‏437.
12. احكام القرآن، از احمد بن حسين بيهقى متوفاى سال 458.
13. احكام القرآن، شيخ على كياهراس سانعى بغدادى، متوفاى سال‏504.
14. احكام القرآن، قاضى ابوبكر محمدبن عبدالله، مشهور به ابن‏عربى مالكى، متوفاى 543.
15. احكام القرآن، از عبدالمنعم بن محمد غرناطى، متوفاى سال 597.
16. جامع احكام القرآن و المبين لما تضمنه من السنن وآى القرآن، محمدبن احمد اندلسى قرطبى مالكى، متوفاى سال 671.
17. تفسير آيات الاحكام، شمس‏الدين محمدبن ابى‏بكر دمشقى زرعى حنبلى، معروف به ابن‏قيم جوزيه، متوفاى سال 751.
18 . تلخيص احكام القرآن، جمال‏الدين محمودبن احمدبن سراج قونوى حنفى، متوفاى سال 770.
19. تفسير آيات الاحكام، احمدبن على‏بن حجر عسقلانى شافعى مصرى، متوفاى سال 852.
20 . احكام القرآن، جلال‏الدين بن ابى‏بكر سيوطى شافعى مصرى، متوفاى سال 911.
21. انوار القرآن فى آيات الاحكام، محمد كافى‏بن حسن حنفى بسنوى انحصارى، متوفاى سال‏1025.
22. انوار القرآن فى آيات الاحكام، شمس الدين ابوبكر هروى حنفى، متوفاى سال 1109.
23 . مدارك‏الاحكام و انوارالقرآن، عبدالله بلخى حنفى، متوفاى سال 1189.
24. آى احكام القرآن، سيد عبدالله ابومحمد حسين، هندى الاصل، متوفاى سال‏1270.
25. نار الاسلام فى شرح آيات الاحكام، سيد احمد حسنى شافعى مفتى مكه، متوفاى سال‏1304.

پى‏نوشتها:

1. فهرست ابن‏نديم/108.
2. همان مدرك/41.
3. «هدية‏العارفين‏»، اسماعيل باشا بغدادى، ج‏6/7.
4. معجم رجال الحديث، سيد ابوالقاسم خوئى، ج‏1/107.
5. «رجال نجاشى‏»/12.
6. «ريحانة الادب‏» مدرس تبريزى، ج‏5/74، زير عنوان كلبى.
7. «تاسيس الشيعه‏» /321.
8. همان مدرك.
9. «كشف‏الظنون‏» ج‏1/20.
10. «تاسيس الشيعه‏»/321.
11. «مستدرك الوسائل‏» ج‏3/326، چاپ سنگى.
12. «المجروحين‏»، ج‏2/253.
13. همان مدرك /254.
14. «المجروحين‏»، ج‏2/254.
15. «مسالك الافهام‏»، كاظمى، مقدمه.
16. «معجم رجال الحديث‏»، ج‏18/311.
17. «اعيان الشيعه‏» ج‏10/265.
18. «تذكرة الحفاظ‏»، ذهبى، ج‏10/265.
19. «المجروحين‏»، ج‏3/91.
20.«اعيان الشيعه‏»، ج‏7/410.
21. «الذريعه‏»، ج‏16/295.
22. «مستدرك الوسائل‏» ج‏3/326، چاپ سنگى.
23. «فقه‏القرآن‏» ج‏1/4-3.
24. «فقه القرآن‏»، قطب‏راوندى، مقدمه، انتشارات كتابخانه آيت‏الله نجفى مرعشى.
25. «اعيان‏الشيعه‏»، ج‏3/10.
26. «امل الآمل‏»، ج‏2/16.
27. «طبقات اعلام الشيعه‏»، ج‏5/7.
28. «الذريعه‏» ج‏4/241-146.
29. ديگر آثار فاضل مقداد بنابر آن چه يكى از فضلاى معاصر درمقدمه كتاب كنزالعرفان ارائه داده است، عبارتند از: آداب الحج، الادعية الثلاثون، الاربعون حديثا، ارشاد الطالبين، شرح الفية شهيد، الانوار الجلاليه، تجويد البراعة، التنقيح الرائع، الجامع الفوائد، اللوامع الالهية، النافع يوم الحشر، نضد القواعد الفقهية، نهج‏السداد، شرح مبادئ الاصول و مغمضات القرآن.
30. «رياض العلماء» ج‏5/216.
31. «ريحانة الادب‏» ج‏4/283-282.
32. «خدمات متقابل اسلام و ايران‏»، مرتضى مطهرى، صدرا، ص‏490.
33. «الذريعه‏»، ج‏21/182.
34. سوره «نساء» آيه 59.
35. «روضات الجنات‏»، ج‏2/251.
36. همان مدرك/216.
37. «ريحانة‏الادب‏»، ج‏4/280.
38. «مسالك الافهام‏»، ج‏1/4.
39. الذريعه‏»، ج‏21/299.
40. «الذريعه‏»، ج‏3/396.
41. «ريحانة الادب‏»، ج‏3/450.
42. «قلائد الدرر»، مقدمه/3.
43. «الذريعه‏»، ج‏17/162.
44 . همان مدرك، ج‏4/366.
45. همان مدرك، ج‏8/252.
46. «ريحانه الادب‏»، ج‏3/208.
47. «الذريعه‏»، ج‏8/119.
48. همان مدرك، ج‏18/283.
49. «ريحانة الادب‏» ج‏2/188.
50. درمعرفى و ارائه اين آثار، از كتابهاى: «كشف‏الظنون‏»، حاجى خليفه، ج‏1/20; «ايضاح‏المكنون فى الذيله على كشف الظنون‏»، اسماعيل باشا بغدادى، ج‏3/36; «منهج‏الرشاد فى ترجمة الفاضل الجواد»، آيت الله نجفى مرعشى كه به عنوان مقدمه «مسالك‏الافهام‏»، كاظمى، چاپ شده است،استفاده كرده‏ايم.

مقالات مشابه

تنويع و تقسيم مباحث علوم قرآن

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهعلی‌اوسط باقری

پايان نامه ها و كتاب شناسي قرآن و امام جواد(ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندهادریس جعفرزاده

نقد کتاب «رویکردی نو به مطالعه قرآن»

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهسیدمصطفی احمد‌زاده

خاورشناسان قرائت پژوه و آثار آنان

نام نشریهقرائت پژوهی

نام نویسندهحسن رضا هفتادر